متن و شعر تسلیت شهادت امام جواد
انگار بنا نیست که آبم بدهی
مرهم به سراپای کبابم بدهی
با این همه بغض مرتضی نیست بعید
جز خنده، به اشک من جوابم بدهی
شهادت امام جواد (ع) تسلیت و تعزیت باد

در سوگ جواد آسمان می گرید
در ماتم آن سرو جوان می گرید
ای شیعه ز دیده اشک خونبار ببار
چون حضرت صاحب الزمان می گرید

سائل کویت منم ای آقا
کن نظر به گدایانِ دَرگهت مولا
هم در اینجا هم روزِ وانَفسا
کن نظر به گدایانِ دَرگهت مولا
یا عزیزَ الزّهرا یا امامِ جواد …
شهادت امام جواد (ع) تسلیت باد

گوشه هجره یکی بال و پرش می سوزد
نفس و حنجره و چشم ترش می سوزد
یک نفر نیست کمی آب بیارد؟ به خدا
پسر فاطمه دارد جگرش می سوزد
شهادت نهمین بهر کرامت تسلیت و تعزیت باد

در عزایت فَلک عزادار است
درد هجرت، مَلک گرفتار است
ناله های دلِ پر از خونت
لحظه لحظه رضا خریدار است
شهادت امام محمدتقی (ع) تسلیت باد

این الرضا به حجره غریبانه جان سپرد
از شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
مسموم شد ز هر جگر سوز دشمنان
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد
شهادت امام جواد (ع) تسلیت و تعزیت باد

نوای رفتنش آوازه می شد
غمی در سینه بی اندازه می شد
همینکه روی نیلی گشته را دید
دوباره زخم کهنه تازه می شد

از فراقت روز و شب دائم غمینم یا جواد
تا که یادت میکنم، آن دم حزینم یا جواد
سوختی، آتش گرفتی، پر کشیدی تا خدا
از غمت ویرانه شد ارکانِ دینم یا جواد

از یار بی وفا چه کشیدم به روزگار
از روزگار شکوه کنم یا ز دست یار
مردم اگر به فصل جوانی عجب مدار
چون من گلی چگونه شود همنشین خار

در میان حجره یا رب کیست غوغا می کند
شکوه زیر لب ز بی رحمی دنیا می کند
همسرش از فرط شادی و شعف کف می زند
زین عمل خود را به عالم خوار و رسوا می کند

نفرين بر آن محرم نامحرم
که زهر جفا را نه در جام تو که در کام ما ريخت
آه ! ای خورشيد عشق
اي مولاي جوان من
چه زود غروب کردی

این زهر سینه سوز، ز من پر گرفته است
دردی که بود در دلم از سر گرفته است
ای ام فضل کف مزن و هلهله مکن
این هجره بوی روضه مادر گرفته است
شهادت امام جواد (ع) تسلیت باد

متن تسلیت شهادت امام محمد تقی
می زنم امروز در کوی توَلاّیت قدم
تا بگیری دست این افتاده را فردا جواد
در گلستان محمد، نخل سرسبز رضا

میوه قلب علی، ریحانه زهرا جواد
گشته عالم، غرق ماتم
در عزای جواد الائمه
کرده زهرا ناله برپا
در عزای جواد الائمه
شد ز بیداد، شهر بغداد
کربلای جواد الائمه

خانه ی دل از غم آن آشنا آتش گرفت
یا که گویم قلب او هم از جفا آتش گرفت
زهر کینه همچو میخی روی سینه جا گرفت
سینه و قلب و همه جای شما آتش گرفت

ابن الرضا به حجره غريبانه جان سپرد
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد

گلچین به باغ پرپر من خنده میکند
بر حال زارو مضطر من خنده میکند
این درد خویش را به که گویم که ای خدا
در بی کسیم همسر من خنده میکند
عکس و متن شهادت امام محمد تقی

در ميان حجره يا رب کيست غوغا ميکند
شکوه زير لب ز بي رحمي دنيا ميکند
همسرش از فرط شادي و شعف کف ميزند
زين عمل خود را به عالم خوار و رسوا ميکند

نظرات شما عزیزان: